جبهه فرهنگي مكتب عاشورا
سازمان زنان انقلاب اسلامي منطقه 20
صفحه ها
آمار وبلاگ
تعداد بازديد ها : 375682
تعداد نوشته ها : 1066
تعداد نظرات : 45



در اين وبلاگ
در كل اينترنت
درباره وبلاگ
آیا می دانیددلیل اینکه شما الان با آرامش و امنیت کامل ،این متن ها رومیخونید از جان گذشتگی هزاران شهیداست ؟ این ابر مردان را فراموش نکنیم . . . شادی روح حضرت امام(ره) و 15000شهیدولایت مدار استان فارس ** صلوات** شماره واتساپ: 09399195776



هر كس سرلوحه كار و عملش را خدا قرار دهد، و هيچ دوستي هم نداشته باشد، بداند كه خدا ياور اوست. و اگر شما يك قدم برداريد خداوند ده قدم برمي دارد. پس همه براي خداوند هستيم.

شهيد محمود اسماعيلي بميزي

خاطره: وقتي مجروحان ما را همراه با اسراي زخمي به اورژانس و پست امداد مي بردند و هر دو در حال خونريزي بودند و وضع وخيمي داشتند، بسيار پيش مي آمد كه برادران مجروح، با امدادگران بحث مي كردند كه اول زخم اسير را ببندند، بعد به سراغ ايشان بيايند.

1392/11/7 12:2
(3) نظر


هر كس به ولايت فقيه پايبند باشد بقيه امور او اگر انجام شود به نحو احسن قبول مي شود، وگرنه عبادات ديگر بدون پايبندي به اصل ولايت فقيت مانند نماز بي وضوست.

شهيد سيدمحمود موسوي

خاطره: واقعا مددكار بود. وقتي مي رفت خونه شهدا و مثلا مي ديد مادر شهيد نشسته كنار حوض و ظرف مي شوره، اونم چادرش رو مي زد به كمرش و مي نشست كنارش به ظرف شستن.اصلا اهل اين نبود كه حالا چون مددكاره و از بنياد اومده خودش رو بگيره.حتي يه ذره تكبر تو وجودش نبود.هميشه مي گفت:«مددكار واقعي كسيه كه بره سراغ مردم و تو درد و رنجشون شريك بشه.مثل يه روحاني كه اگه بشينه تا مردم برن سراغش،روحاني نيست.» (شهيده مريم فرهانيان)

1392/11/7 11:58
(0) نظر


هر كس با وسع خودش براي اين انقلاب الهي تلاش كند.

شهيد علي اكبر آسوده جو

خاطره: سه روز بيشتر از ازدواج مون نمي گذشت.توي زير زمين خونه ي پدرش هم ساكن بوديم.يه روز كه مادرش داشت توي حياط رد مي شد، از روي خجالت سريع بلند شدم و در اتاق رو بستم.در اين هنگام ديدم كه عبدالرحمن با ناراحتي گفت: «بذار مادرم از جلو در اتاق رد بشه، بعد در رو ببند.»هميشه براي پدر و مادرش يه احترام خاص قائل بود.سردار شهيد عبدالرحمن رحمانيان

1392/11/7 11:57
(0) نظر


هر چه كه مي كشيم و هر چه كه بر سرمان مي آيد از نافرماني خداست و همه ريشه در عدم رعايت حلال و حرام خدا دارد.

شهيد حاج حسين خرازي

خاطره: عمليات والفجر 8 تموم شده بود.شب كه شد ، بچه ها از فرط خستگي همه خوابشون برداما محمد جواد و شهيد سعيدي نيا نمي خوابيدن.مي رفتن گالن هاي بيست ليتري رو پر از آب مي كردند ، ميذاشتن كنار سنگر بچه ها.مي خواستن بچه ها براي وضوي نماز صبح راحت باشن. وقتي كارشون تموم ميشد تازه محمد جواد مي رفت نماز شب بخونه،اونقدر توي مناجاتاش الهي العفو مي گقت كه بيهوش ميشد...شهيد محمد جواد دو رولي

1392/11/5 12:0
(1) نظر


هر چند كه قابليت پيام دادن به مردم را ندارم ولى وظيفه شرعى خود مى دانم كه به ملت ايران بگويم و برادران و خواهران عزيز(پشتيبان ولايت فقيه باشيد و امام بزرگوار اين وارث حسين(ع) را تنها نگذاريد كه امروز روز امتحان است)خداوند بر ما منت گذاشته و اين امانت را به ما رسانده است مبادا كه از وى پيروى ننماييد و اسلام را تنها گذاريد كه اين از آرزوهاى سر سپردگان داخلى و خارجى است.بگذاريد اين نوميدى هميشه در دلهايشان طنين افكند.

شهيد جهانبخش مرادى صانع

خاطره: آمدم لب ساحل. بچه ها هنوز توي اب بودند.معبر بازه بيايين.جنازه غواص ها افتاده بود روي سيم خاردار حسن فرمانده دسته مان فرياد مي زد بيايين رد شين نترسين اينا عراقي اند بچه هاي دسته از رويشان رد مي شدند مي دويدندتوي خط حسن نشته بود بالاي سر غواص ها گريه مي كرد.مي گفت: اينا بچه هاي خودمونن هوا روشن شده بود

1392/11/5 11:58
(0) نظر


هدف من از آمدن به ميدان نبرد در وهله اول لبيك گفتن به كلام قرآن و در وهله بعد لبيك به امام بود.

شهيد عليرضا رفويى

خاطره: يك دفترچه كوچك داشت كه هميشه همراهش بود وبه هيچ كس هم نشانش نمي داد.يك بار يواشكي آن را برداشتم ببينم داخلش چه چيزي مي نويسد. فكرش را مي كردم!تمام كارهاي انجام شده در روزش را نوشته بود. مثل اينكه: سركي داد زده! چه كسي را ناراحت كرده! به كي بدهكار است! و...همه را نوشته بود؛ ريزو درشت. نوشته بود كه يادش باشد در اولين فرصت، صافشان كند.شهيد دكتر محمد علي رهنمون

1392/11/5 11:55
(0) نظر


هدف پيروزي نيست، هدف لبيك به نداي معشوق است. تكليف ما را سيدالشهدا معلوم كرده است.

شهيد مجيد جلالي

خاطره: با خودش عهد كرده بود تا نيروي دشمن در خاك ايران است برنگردد تهران. نه مجلس مي رفت ، نه شوراي عالي دفاع . يك روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود گفت « به دكتر بگو بيا تهران.» گفتم « عهد كرده با خودش ، نمي آد.» گفت « نه ، بگو بياد. امام دلش براي دكتر(چمران) تنگ شده . » به ش گفتم . گفت « چشم. همين فردا مي ريم.»

1392/11/5 11:53
(0) نظر


ان كساني كه مخالفيد و كسانيكه بي تفاوتيد فردا هيچ عذري در پيشگاه خداوند متعال نداريد تا فرصت هست كمي فكر كنيد بخود آئيد.

شهيد عباس پورش همداني

خاطره: نزديك خط دشمن گرا مي دادم . گلوله ي توپ و خمپاره بود ك سوت مي كشيد و تند و يك ريز، مثل باران بهاري مي باريد . خاكريز عراقي ها به هم ريخته بود. با دوربين نگاه كردم دو نفر، برانكار به دست، از خاكريز عراقي ها سرازير شدند. حسن راشناختم . يك سر برانكار را گرفته بود، هي دولا راست مي شد و به دو مي آمد. شهيد حسن باقري

1392/11/5 11:52
(0) نظر


وظيفه ى ماست و كه بر ملت شهيد پرور بويژه خانواده ى معظم شهدا خدمت كنيم و عليه ظالمان بجنگيم.

شهيد صفرعلى رضايى

خاطره: بغض كرده بود از بس گفته بودند: «بچه است؛ زخمي بشود آه و ناله مي كند و عمليات را لو مي دهد» شايد هم حق داشتند نه اروند با كسي شوخي داشت نه عراقي ها.اگر عمليات لو مي رفت،غواص ها - كه فقط يك چاقو داشتند- قتل عام مي شدند.فرمانده بغضش را ديد و اشتياقش را، موافقت كرد.بغض كرده بود توي گل و لاي كنار اروند، در ساحل فاو دراز كشيده بود. جفت پاهايش زودتر از خودش رفته بودند.يا كوسه برده بود يا خمپاره. دهانش را هم پر از گل كرده بود كه عمليات را لو ندهد.

1392/11/5 11:51
(0) نظر


وصيتم عمل به آيات قرآن و نهج البلاغه و ديگر سخنان رهبران الهى است.

شهيد احسان شاكرى

خاطره: با داخل شدن وقت نماز، رزمندگان در هر كجا كه قرار گرفته بودند، بانگ برمي داشتند و به وحدانيت معبود و مقصودشان گواهي مي دادند. هيچ كس هم خود را از اين اعلان و ابلاغ و اظهار حق با حضور ديگري بي نياز نمي دانست. از اين روي به هنگام طلوع فجر، يكپارچه از تمام سنگرهاي نگهباني حتي در خط، طنين روح افزاي تكبير، جان هاي شيفته را فرا مي خواند.

1392/11/5 11:49
(0) نظر



وصيتم به دوستانى كه در سنگر مدرسه هستند، با درس خواندن دقيق خود اين انقلاب را يارى كنيد.

شهيد حسين ابراهيمى

خاطره: خيلي مواظب بود كه اسرافي صورت نگيره.برا برنامه اي رفته بوديم كردستان بعد از فيلم برداري از منطقه به فيلم بردار گفت:چند دقيقه از فيلم باقي مونده؟فيلم بردار جواب داد: دو دقيقه شهيد صياد شيرازي گفت: حتما اون رو در جايي استفاده كن كه اسراف نشه فيلم بردار هم روي جعبه نوشت: فيلم دو دقيقه خالي دارد...

1392/11/5 11:47
(0) نظر
X