آیا می دانیددلیل اینکه شما الان با آرامش و امنیت کامل ،این متن ها رومیخونید از جان گذشتگی هزاران شهیداست ؟ این ابر مردان را فراموش نکنیم . . .
شادی روح حضرت امام(ره) و 15000شهیدولایت مدار استان فارس ** صلوات**
شماره واتساپ:
09399195776
كدشناسايى :1023708 كدبايگانى :1557 65 نام :قاسم نام خانوادگى :احمدى نام پدر :غلام تاريختولد :02/01/1340 ش.ش :3 محلصدورشناسنامه :پاقلات تاريخ شهادت :19/10/65 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى ادامه مطلب...
شرح كوتاهي از زندگي شهيدسروان غلامحسين احمدي شهيد غلامحسين در آبان ماه سال
1334در شهرستان تفت از يزد پا به عرصه زندگي گذاشت اودر كودك خيلي آرام وبامحبت بود
واز همان طفوليت سعي ميكرد آفريدگا رخودرا بشناسد از اينرو سوالات زيادي در مورد
خلقت بشر وخالق خود از پدر مينمود در پنج سالگي تا هشت سالگي به كلاس قرآن رفت وسپس
دوره دبستان ودبيرستان را در شهر يزد به اتمام رسانيد اوهيچگاه نمازش قطع نميشد در
اوائل سال 1357براي ادامه تحصيل راهي تهران شد ودر دانشكده خلباني هليكوپتر نام
نويسي كرد ومدت شش ماه دوره مقدماتي خلباني را گذارنيد خواست دوره كامل خلباني
هليكوپتر را طي نمايد با پيروزي انقلاب قسمت آموزش هوانيرو منحل ووي جهت طي دوره
افسري پياده در مركز پياده منتقل شيراز گرديد پس از اتمام دوره واخذ درجه افسري
براي خدمت به ميهن عزيز به تبريز واز آنجا عازم سنندج گرديد ومدت چهار سال در سنندج
با روحيه قوي بادشمنان داخلي وخارجي ستيز كرد وبنا به گفته همكارانش درمدتيكه در
آنجا مشغول خدمت بود تعدادي از هواپيما هاي دشمن را سرنگون وتعداد زيادي از مين ها
را خنثي نمود حسين در سال 1361باهمسر مورد نظرش ازدواج كرد وثمره ازدواج دختر 45
روزه است كه از او به يادگار مانده است شهيد موقعيكه وارد ارتش شد به جودو وكاراته
روي آورد ودرا ين رشته ورزشي نيز به آنچنان تبحري دست يافت كه مورد تشويق مربي
قرارگرفت وداري كمربند مشكي بود ودر نتيجه ورزش اندامي مثل فولاد داشت تااينكه در
تاريخ 1362/7/21كه مصادف با عاشوراي حسيني بود در عمليات والفجر 4 بر اثر تركش به
شهادت رسيد واز اين دنيا به دياري كه خدايش خواسته بود پيوست روحش شاد وراهش پر
رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم زندگي نامه شهيد محمد احمدي روشن دل شهيد محمد در مورخه 25/
3/ 1325 در شيراز متولد شد كه در آن زمان پدر محترم شهيد دامپرور بود و از 7 سالگي
در دبستان سعادت شيراز دوره ابتدايي را گذرانده و سپس ادامه تحصيلات را در دبيرستان
محمد رضا شاه سابق(حجتيه) گذراند تا كلاس اول دبيرستان را كه تمام كرده و به علت
فوت پدر ترك تحصيل و جهت كمك خرجي خانواده در يك مغازه قنادي مشغول كار گرديد بعد
از مدتي به علت كمي مزد از آن جا خارج و به عنوان شاگرد راننده مشغول كار شد و بعد
از مدتي به شغل مكانيكي روي آورد و بعد با ديدن آگهي استخدام ارتش با مدرك سيكل
وارد ارتش و به عنوان گروهباني مشغول به خدمت در ارتش شدند. با شروع انقلاب اسلامي
در روز 22 بهمن 1357 به فرمان امام خميني(ره) يكي از تانك هاي ارتش را بيرون آورده
و در جلوي شهرباني به كمك مردم شتافت و تا پيروزي انقلاب بعلت جنگ هاي داخلي به
كردستان رفتند و سپس با شروع جنگ تحميلي در سال 16/ 7/ 1359 در جبهه جنوب خرمشهر به
پيش روي بسوي دشمن مي رود ولي بعلت نرسيدن نيروهاي كمكي تانك آنها براثر انفجار آتش
خمپاره منفجر مي شود و بدن او در تانك سوخته و فقط يكي از دست هاي او باقي مي ماند
و به آرزوي هميشگي خود كه شهادت بود نائل مي آيد. روحش شاد و يادش گرامي باد
كدشناسايى :1026526 كدبايگانى :1061 62 نام :كاظم نام خانوادگى :احمدىخاتونكى نام پدر :ناصر تاريختولد :17/11/1337 ش.ش :113 محلصدورشناسنامه :شيراز تاريخ شهادت :05/01/62 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه استان :بنيادشهيداستانفارس شهر :ادارهبنيادشهيدشيراز وصيتنامه :% 1026526احمدى خاتونكى كاظم « بسم الله الرحمن الرحيم» خداوندا در اين دنيا كه نتوانستم آنطور كه تو ميخواهى زندگى كنم پس مرگم را آنچنان قرار ده كه لااقل بدينگونه كفاره گناهان كبيره و صغيره را ادا كرده باشم خدايا تو مىدانى كه براى همين عازم جبهههاى كفر و ايمان و اسلام و شرك و حق و باطل شدم تا شايد بتوانم قدمى در راه رضاى تو بردارم و پاك شوم و اذن دخول كسب كنم و از روى لطف و كرامت مرا از بندگان خود قرار دهى يك عرض با پدر و مادرم و قوم و خويشان دارم كه اگر من شهيد شدم هيچ ناراحت نباشيد و بر سر قبر من گريه نكنيد زيرا كسى نبود كه بر سر قبر حسين(ع) گريه كند. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. والسلام كاظم احمدى
كدشناسايى :1017957 كدبايگانى :445 60 نام :سياوش نام خانوادگى :احسانى نام پدر
:رحمخدا تاريختولد :05/09/1342 ش.ش :2443 محلصدورشناسنامه :تهران تاريخ شهادت
:09/09/60 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى
مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه استان :بنيادشهيداستانفارس شهر
:ادارهبنيادشهيدشيراز وصيتنامه :% 1017957 سياوش احسانى بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه من اين است. به پدر و مادرم بگوييد دعا كنند شهيد بشوم. زيرا راه من
شهادت است. راه من رساند پيام شهيدان است. بعد از مرگم گمان نمىكنم از خاطر شما
بروم. زيرا من فراموششدنى نيستم. اميدوارم خانه خوبى بگيريد كه اطرافش ؟؟؟ بسيار
باشد و اگر شهيد شدم نامزدم (...) را به كسى شوهر بدهيد كه معتقد به اسلام و خواهان
ادامه دهنده راه حسين باشد. به زندايى خديجه مخصوصا احترام گذاريد. زيرا او را
بسيار دوست دارم. او گذشته از زن دايى خواهر گرامى من است. در ضمن مرا در شيراز به
خاك بسپاريد زيرا شيراز شهر من است. از خون سرخ ما شهيدان - تداوم راه حسين
جوياييم. سياوش احسانى
شهيد در سال 1342 در تهران به دنيا آمد . دوران طفوليت خود را در تهران گذراند و دوران تحصيل را در شيراز گذراند و زمان انقلاب مصادف با 15 سالگي شهيد بود كه با همان روح لطيف و بچه گانه و آزاديخواهانه اش در پخش اعلاميه و نشريه فعاليت زيادي داشت و تا اينكه انقلاب به پيروزي رسيد و با نداي امام خميني وارد بسيج شد او بعد از ديدن دوره آموزشي به كربلاي بستان رفت و عاشقانه جنگيد يكماه بيشتر نبود كه در جبهه هاي جنگ به سر مي برد كه لحظه موعود فرا رسيد و در تاريخ 60/9/9 بي تابانه درخون خويش غلتيد كه گوئي عاشقي است دلخسته كه با معبودش ديدار مي كند . روحش شاد و راهش پررهرو باد .
كدشناسايى :1017177 كدبايگانى :432 60 نام :ابراهيم نام خانوادگى :اجرايىدهنوى نام پدر :خانويس تاريختولد :08/08/1341 ش.ش :3 محلصدورشناسنامه :سروستان تاريخ شهادت :31/06/60 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه استان :بنيادشهيداستانفارس شهر ادامه مطلب...
در سال 1339 روز 24 تيرماه برابر با شعبان روز ميلاد امام زينالعابدين در شيراز چشم به جهان گشود از همان دوران كودكي با همسالان خود راهي فرا گرفتن درس عشق و شهادت و ايمان از سالار شهيدان شد او از كلاس اول ابتدايي نماز را به وقت ميخواند در دوران دبيرستان عضو انجمن اسلامي شد و در ارتباط با مسائل و حديث و مقالههاي مفيد قرارگرفت در آن سالهاي تاريك اطلاعات ممنوعه و كتابهاي به اصطلاح رژيم ملعون مضر آن زمان حتي به وسيله دستنويس بدست ديگران ميرسانيد شبها اعلاميه به در و ديوار ميچسباند در تظاهرات 5 رمضان 57 شركت جست و به خاطر كشتار مسجد شهدا روحش آزرده شد و مقالهاي تحت همين عنوان نوشت تا اينكه 22 بهمن فرا رسيد و انقلاب پيروز شد و حسن برادر دوم اصغر به شهادت رسيد و شهيد را مصمم كرد كه راه انتخاب شده را ادامه دهد در 28بهمن 57 دبيرستانها با پيام امام باز شد شهيد دوباره مخالفتش را از طريق انجمن اسلامي دبيرستان و ديدن تعليمات رزمي شروع كرد پس از اخذ ديپلم با لباس مقدس سپاه عازم جبهههاي كوشك ،زبيدات ،شرهاني ،خارك و بستان و سوسنگرد و عينخوش فيروز آباد دشتعباس و ... فعاليت داشت سرانجام در 26 محرم سال 61 با داشتن مسئوليت خط مقدم براي سركشي جهت قبضه خمپاره 81 به پاي تپه 175 ميروند و در حين پياده شدن از موتور سيكلت قطعات خمپاره به قلب ،پاي راست و كمر اصابت ميكند و به شهادت ميرسد .
كدشناسايى :1014479 كدبايگانى :391 60 نام :نعمتاله نام خانوادگى :ابوالحسنى نام پدر :محمد تاريختولد :01/07/1333 ش.ش :525 محلصدورشناسنامه :كازرون تاريخ شهادت :07/07/60 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى شرح حادثه :وادثناشى ازجراحات جنگى-دراثرعوارضناشىازمجروحيتجنگى ادامه مطلب....
برادرشهيددر تاريخ 32/9/15 در قريه محموديه متولد شد وي پس از دوران طفوليت به
تحصيل پرداخت و بيش از پنج سال مدرسه را تحمل نكرد و به ياري پدر شتافت و
همگام با او در باغداري به فعاليت و آموختن پرداخت . تمام اهل روستا به اينشهيد بزرگ احترام ميگذاشتند وي در سن 19 سالگي جهت خدمت سربازي در نيروي
هوايي به خدمت مشغول شد شهيد ابراهيميشاد بعد از سربازي مدتي به ياري پدر
شتافت و بعد از مدتي به صنايع الكترونيك رفت و در تمام مدت كارش هيچگاه
رفتارش ناپسند و خلاف شئونات اسلامي نبود در سال 56 گامي ديگر بسوي تكامل
برداشت و همسري متدين برگزيد و ثمره اين ازدواجشان 2 فرزند است كه يكي پس
از شهادت بدنيا آمد. وي با شروع شدن جنگ تحميلي رفتن به ميدان جنگ را واجب
دانست و در تاريخ 59/10/10 بسوي جبههها اعزام شد تا اينكه بر اثر اصابت
خمپاره به پا مجروح شد وي كه مشتاق لقاي پروردگار بود براي با دوم عازم
جبهه شد با وجود اينكه پايش هنوز خوب جوش نخورده بود وي علاقه زيادي به
زيارت خانه خدا داشت در سال 61 به زيارت رفتند و مجددا در سال 61 با پيام
رهبر به ميدان نبرد شتافت پس از رشادتها با خمپاره بعثيون و با شعار لبيك
يا ثارالله دعوت حق را لبيك گفت .