اسلایدشو

سردار شهيد احمد قناعتي

بعد از سالها انتظار در انبوه غمي ماندگار كه برشانه هايش سنگيني مي كرد در آن شب خاموش فرصت كوتاهي يافت تا با بچه هاي گروهان دوم از گردان امام حسين (ع) كه فرماندهي آنها را به عهده داشت گپ كوتاهي بزند و حرفهاي صادقانه اي را باآنها درميان بگذارد ، حرفهايي كه شايد هيچ گاه بر زبان نرانده بود. حرفهايي كه بوي چلچله مي داد و بوي پرواز. همة بچه ها يك دل و يك زبان عهد كردند كه تا آخرين نفس همراه او باشند و اين گونه در حنابندان زخم با سالار شهيدان تجديد عهد كرده و خود رابراي عمليات فردا اماده كردند . نمي دانم شايد در آن شب اشك افشان اين جملات را كه امروز در وصيتنامة خونين او با زبان بي زباني با هر دلسوخته اي سخن مي گويد برزبان راند :

سردار شهيد محمّد قنادي

به سال 1329 در شيراز ودر جوار مرقد مقدس سيد علاءالدين حسين – آستانه – كودكي قدم به خاكدان هستي نهاد كه او را محمّد ناميدند واز بدو تولد با قرآن و معارف اسلامي آشنايش كردند .

شهيد قنادي پس از گذراندن دوران كودكي ، درهفت سالگي روانة دبستان شد و تحصيلات خود را تا اخذ مدرك ديپلم با موفقيت ادامه داد و بلا فاصله پس از آن به پوسيدن لباس سربازي مفتخر گشت و اين دورة دوساله رابا سرافرازي به پايان رساند . سردار شهيد محمد قنادي در بحبوحة قيام و انقلاب آزاديخواهان مسلمان با لبيك به نداي خميني كبير(ره) پا به مبارزه پرداخت .

سردار شهيد علي اكبر قائميان

هر دل شوريده اي با شنيدن نام جهرم وفسا به ياد حماسه آفريني هاي رزمندگان سلحشور مي افتد كه نامشان با نام تيپ هميشه پيروز المهدي (عج) در آميخته است ؛ بزرگمرداني كه گوشة خاك جنوب و عرب شاهد قهرمانيها و دلاورمرديهاي آنهاست . دراين مختصر نيم نگاهي به زندگي يكي از ديگر سرداران حماسه ساز المهدي (عج) داريم :

سردارشهيد دكتر سيد ابراهيم فقيهي

شهيد سيد ابراهيم فقيهي درسال 1326در نيريز و در خانواده اي روحاني و خوشنام از سلالة سادات ديده به جهان گشود . از بدو تولد در فضايي آكنده از معنويت پرورش يافت وپيش از ورود به مدرسه با قرآن وبسياري از معارف اسلامي آشنا گرديد. در هفت سالگي پا به حيطة علم ومعرفت گذاشت و تحصيلاتش را تا پايان مقطع متوسطه در زادگاه خويش ادامه داد. او در تمامي مراحل تحصيل شاگردي ممتاز و برجسته بود و از ابتدا در انجمن تعليمات ديني مدرسه، فعاليتهاي مؤثري داشت و پخش نشريات و جزوات مذهبي بر عهدة ايشان بود .

سردار شهيد اكبر فرهادي 

بعدازروزها انتظار در انبوه غمي ماندگار كه عمريست بر شانه هايم سنگيني ميكند امروز عصر را به زيارت گلزار شهداي فردوس اختصاص دادم . راه كه ميروي آسمان با تو مي آيد ، به گلزار كه ميرسي با احتياط قدم بر ميداري فكر ميكني به شلمچه رسيده اي ، نگاهت آرام آرام بر روي چهره هايي آفتابي مي لغزد و در ناگهاني سرخ ديروزها ي خون و خاطره را تكرار مي كني . ياد بچه هاي تيپ المهدي (عج) مي افتي خودت را فراموش مي كني و با (مرتضي)با (شهيد اسلامي ) ، شهيد كوشكي و... هم پياله مي شوي ، يك لحظه به خودت مي آي بر مزار گلگون كفني از خطّة نخل خيز جهرم ايستاده اي ، زندگينامة خودت را كه بر روي سنگي ستبر حك شده است مرور مي كني : آرامگاه سردار شهيد اكبر فرهادي ، فرزند ميرزا بابا ، متولد 1336 كه پس از عمري جهاد و مبارزه در تاريخ 3/5/1362در محور "حاج عمران " به مقام رفيع شهادت نائل آمد.

سردار شهيد كرامت الله غلامي

روستاي صحرارود فسا كه در چند كيلومتري اين شهرستان ، مهربان و صبور بردامان تپه اي سنگي آرميده است ، يادمان خاطرة دلاور مردان غيوري است كه سراز پا نشناخته و بي پروا در قاف عشق و حماسه آشيان ساختند. سردار شهيد كرامت الله غلامي در چنين حال و هوايي زاده شد . وي چهارمين فرزند خانواده بود و درگرماي طاقت سوز تابستان 1339 پا به عرصة حيات گذاشت . خانوادة شهيد غلامي در حالي كه وي سومين سال زندگي خود را مي گذراند راهي شيراز شده و رحل اقامت در شهر رندان افكند . كرامت الله درحالي كه ششمين بهار زندگي را درهيأت اطلسي و نرگس لبخند مي زد ، راهي مدرسه شد و بعد از چندين سال تلاش و كوشش نتيجة زحمات چندين سالة خود را با كسب مدرك ديپلم اقتصاد دريافت داشت . سردار شهيد غلامي در آخرين روزهاي دبيرستان در جريان انقلاب و حركات توفندة مردمي قرارگرفت و با شركت در فعاليتهاي ضد رژيم تكثير و توزيع اعلاميه هاي امام ، دين خود را به اسلام و انقلاب ادا نمود.

سردار شهيد حسين عيدي

شهر مذهبي و شهيد پرور ني ريز در حاشيه آرام بختگان ، زادگاه دريادلان طوفان ستيزي است كه در موج خيز حادثه ، چونان امواج خروشان بر دشمن بعثي هجوم آورده و خواب مردابي آنها را برآشفتند، عارفان دلسوخته اي كه در شبهاي سبز نياز چكه چكه از چشمهاي خويش فرو چكيده و در ذلال دلهاي آسماني شان دوست را به استغاثه نشستند . در اين مختصر ، دفتر حماسه هاي تيپ قهرمان آفرين 33 المهدي (عج) را ورق خواهيم زد وبا يكي از سرداران شهيد ني ريز آشنا خواهيم شد:

سردار شهيد امام قلي عزيزي

منطقة عشاير نشين باباكلان گچساران در سال 1342 شاهد تولد كودكي از طايفة كشكولي بزرگ بود كه او را امام قلي ناميدند . وي در دامان پرمهر طبيعت پرورش يافت و در زلال زمزمة چشمه ساران ، روح عطشناك خويش را سيراب ساخت . وي در شش سالگي قدم در راه تحصيل علم و دانش گذاشت و پا به پاي بچه هاي روستا راهي مدرسة ابتدايي باباكلان گرديد . شهيد امام قلي عزيزي ، مدرسة شبانه روزي عشايري نورآباد ممسني را جهت ادامة تحصيل برگزيد ويكي از دوسال از دورة متوسطه را نيز درهنرستان فني اين شهر به كسب علم و معرفت پرداخت . وي دوسال آخر تحصيل را در گچساران با دريافت مدرك ديپلم فني رشتة اتومكانيك به پايان رساند. وي كه ديرزماني قبل از پيروزي انقلاب با حزب الله گچساران به فرماندهي شهيد بشارت فعاليت داشت ، در دورة متوسطه و همزمان با به فرماندهي شهيد بشارت فعاليت داشت ، در دورة متوسطه و همزمان با ايام شكوهمند انقلاب اسلامي نيز در صف اوّل قيام با مشتهاي آهنين ، انزجار خوداز رژيم ستمشاهي را اعلام داشت .

سردار شهيد غلامحسين (حميد) عارف

چشمهايي كه روزهاي زخمي شان را بر چنار هاي مجروح " پير مراد " دخيل بسته اند ، ( عارف ) را بهتر از تمام مردم شهر مي شناسند ، شايد شب گريه هاي زهرايي اسلامي نسب را در پس كمنامي شهر به ياد نياورند اما عارف رنجموية ساليان آنهاست . چشمت كه به سواد شهر مي افتد تصوير آفتابي و ملكوتي مردي را مي بيني كه خيلي ها او را به نام آقاي عارف مي شناسند  شايد هم آنهايي كه در كلاسهاي درس او ، الفباي مهرباني را عارفانه آموختند ، اما بچه هاي هشت سال دفاع مقدس بارها حميد را در سادگي نامش صدا كردند .

سردار شهيد سيد عبدالحسين صحراييان

در عبير افشان بهار 1338 كودكي از نوادگان سبز رسالت و از سلالۀ سادات نور ديده به جهان گشود و شهر قهرمان پرور جهرم با قدوم مبارك او، غرق عطر و ترانه گرديد. او را به افتخار غلامي آقا عبدالله سيد الشهدا(ع) ، عبدالحسين ناميدند.

سيد عبدالحسين از اوان كودكي تحت توجهات پدر و مادري مهربان ، مباني احكام را فرا گرفت و گلواژه هاي نماز و نيايش از لبهاي آسماني اش تلاوت گرديد. وي در ششمين سال زندگي قدم در راه كسب علم و دانش گذاشت و پس از گذراندن دوران مختلف تحصيل با اخذ مدرك سيكل به تحصيلات خود پايان داد و به مارهاي مختلفي اشتغال ورزيد. وي هر چند كه از ادامۀ تحصيل باز ماند اما در همنشيني و مصاحبت با علماء و فضلايي چون آيت الله حق شناس و ديگر اعاظم حوزۀ و دانشگاه ، توشه هايي گرانبها از علم ومعرفت برگرفت.

سردار شهيدابراهيم صحراييان

خرمشهرقهرمان ومقاوم شقايقزار خون هزاران شهيدي است كه با تقديم جان عزيز خويش خاطراتي از عشق و شور و حماسه را به يادگار داشتند و آزادي خرمشهر اعجاز ارادۀ مردمي است كه حضور ناجوانمردانۀ دشمن را در خاك ميهن برنتافتند و توفنده و خروشان ، متجاوزان بعثي را از سرزمينهاي مقدس ايران اسلامي فرسنگها دور ساختند. در اين مقال با يكي از شهداي حماسۀ خونين شهر آشتا خواهيم شد :

سردار شهيد ابراهيم صحراييان در سال 1339 در دارالمؤمنين – جهرم قهرمان پرور- ديده به جهان گشود و در آغوش گرم پدر و دامان پر عطوفت مادري مهربان پرورش يافت . وي تحصيلات خود را از ششمين سال زندگي آغاز كرد و بعد از سالها تلاش و كوشش با اخذ ديپلم از هنرستان فني آيت الله حق شناس نتيجۀ زحمات چندين و چند سالۀ خود را دريافت داشت.