جبهه فرهنگي مكتب عاشورا
سازمان زنان انقلاب اسلامي منطقه 20
صفحه ها
آمار وبلاگ
تعداد بازديد ها : 373403
تعداد نوشته ها : 1066
تعداد نظرات : 45



در اين وبلاگ
در كل اينترنت
درباره وبلاگ
آیا می دانیددلیل اینکه شما الان با آرامش و امنیت کامل ،این متن ها رومیخونید از جان گذشتگی هزاران شهیداست ؟ این ابر مردان را فراموش نکنیم . . . شادی روح حضرت امام(ره) و 15000شهیدولایت مدار استان فارس ** صلوات** شماره واتساپ: 09399195776


من از ملّت شهيدپرور مي خواهم تنها به خدا فكر كنيد. سعي كنيد تمام كارهايتان در راه خدا و براي خدا باشد.

شهيد سعيد طاهرنژاد

خاطره: اين چه وضعشه . مرديم آخه از سرما نيگا كن . دست هام باد كرده . آخه من چه طوري برم تو آب ؟ اين طوري ؟ يه دستكش مي دن به ما.» علي گفت « خودتو ناراحت نكن . درست مي شه .» همانوقت حاج حسين(خرازي) با فرمانده هاي گردان آمده بودند بازديد. گفتم « حالا مي رم به خود حاجي مي گم » علي آمد دنبالم . مي خواست نگذارد، محلش نگذاشتم رفتم طرف حاج حسين . چشم حاجي افتاد به من ، بلند گفت« براسلامتي غواصامون صلوات.» فرمانده ها صلوات فرستادند.لال شده بودم انگار سرما و همهچي يادمرفت . برگشتم سرجايم ايستادم ؛ علي مي خنديد.

1392/11/3 7:51
(0) نظر


مطمئن باشيد، اين مملكت امام زمان«عج» است. و هيچ برنامه اى بدون خواست او انجام نمى پذيرد.

شهيد سعيد الله قائمي

خاطره: ناهار اشرافي داشتيم ؛ ماست. سفره را انداخته و نينداخته ، دكتر رسيد. دعوتش كرديم بماند. دست هاش را شست و نشست سر همان سفره .يكي مي پرسيد « اين وزير دفاع كه گفتن قراره بياد سركشي ، چي شد پس؟»خاطره اي از زندگي شهيد مصطفي چمران

1392/11/3 7:42
(0) نظر


مبادا به من جوان ناكام خطاب كنيد كه من به لطف خدا به كام دل رسيده ام كه آن لقاي پروردگار است. من با آگاهي و عشق اين راه را برگزيدم.

شهيد عباسعلي عليزاده

خاطره: سخنراني اش كه تمام شد، رفتم پيشش و گفتم: حاج آقا، ماشين پايگاه بسيج آماده است كه شما رو برسونه.گفت: نه، نيازي نيست؛ ماشين هست.رفته بود كنار جاده ايستاده بود تا با ماشين هاي عبوري برگردد. دست آخر هم بعد از چند ساعت انتظار با يك ماشين برگشته بود؛ تراكتور.شهيد حاج علي محمّدي پور

1392/11/3 7:37
(0) نظر


مبادا به اين دنياي مادي دل ببنديد كه ارزشي ندارد و در آخر بايد با دست خالي و چند متري پارچه سفيد برويم در يك جاي تنگ و تاريك.

شهيد عباس فرجي

خاطره: يه بسيجي 15 ساله رو آوردن بيمارستان.به شدت زخمي شده بود ديدم لباش تكون مي خوره.گوشم رو بردم كنار دهانش گفت: خواهر! تو رو به لب تشنه امام حسين عليه السلام بهم آب بده ، خيلي تشنمه!آتيشم زد ! خواستم بهش اب بدم كه دكتر گفت براش ضرر داره.يه پارچه خيس برداشتم و كشيدم روي لباش تا از عطشش كم بشه بنده خدا پارچه رو مي مكيد و مدام تقاضاي آب مي كرد.آخرش هم تشنه شهيد شد...

1392/11/3 7:36
(0) نظر


بسم الله الرحمن الرحيم

زندگي نامه شهيد فلكناز لطيف زاده
شهيد پاسدار فلكناز لطيف زاده در سال 1335 در خانواده اي متدين و مذهبي در شهرستان داراب تحصيلات خود را تا مقطع ديپلم با تمام مشكلاتي كه داشت ادامه داد اين زمان اوج انقلاب اسلامي بودو زمان اعزام به خدمت او نيز بود كه مطيع امر امام و رهبر خود بود از خدمت رفتن سر باز زد تا اين كه انقلاب پيروز شد و او با افتخار وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران گرديد او ابتدا توسط بسيج به غرب كشور(روانسر) اعزام و بار دوم به جبهه آبادان رفت پس از تلاش زياد و مجاهدت فراوان در تاريخ 4/5/1360 به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به آرزوي ديرينه اش رسيد.روحش شاد و يادش گرامي باد

1392/10/30 10:51
(0) نظر

قسمتهايي از وصيتنامه شهيد احمد قناعتي
السلام عليك يا ثاراله و بن ثاره و الوتر الموتور
سلامبر تو اي خون خدا و اي پسر خون خدا واي حسين عليه السلام عزيز كه هنوز انتقام خونت گرفته نشده و سلام بر تو اي فاطمه زهرا سلام اله عليها ، اي بانوي بزرگوار كه درس زن بودن و انسان بودن را به دنيا آموختي و چنان از خود ياگار به جا گذاشتي كه در دامان پيرو تو رزمندگاني چون جوانان حزب اله پرورش مي يابند و مي روند تا انتقام خون پاك فرزندت را باز پس گيرند . سلامبر تو اي مهدي فاطمه...
ادامه مطلب....
1392/10/28 11:35
(0) نظر


بسم الله الرحمن الرحيم

زندگي نامه شهيد احمد قناعتي قصرالدشتي
شهيد احمد قناعتي قصرالدشتي در سال1339 در محله قصرالدشت شيراز متولد شد تحصيلات خود را تا مقطع راهنمايي (سيكل) در همان محل ادامه داد.سپس در زمينه لوله كشي مشغول به كار شد.در زمان انقلاب به همراه پسر دايي اش شهيد محسن كامياب در تظاهرات عليه رژيم پهلوي شركت مي كرد.بعد از پيروزي انقلاب در زمان جنگ به خدمت مقدس سربازي رفت (در سال 1361) و در تاريخ 2/ 8/ 1362 خدمت سربازي اش را به پايان رساند سپس به صورت داوطلب از طريق بسيج عازم جبهه شد.شهيد قناعتي به مدت 5/ 4 سال در جبهه حضور داشت همزمان در خيابان ولي عصر وهمچنين در مسجد الرجا پايگاه مقاومت فجر را به همراه دوستانش تاسيس كرد ودر همان محل به آموزش بسيجيان مي پرداخت.همچنين در زمينه ورزشي نيز فعاليت داشت ودر رشته كشتي آزاد در سالن تختي به تمرين كشتي مي پرداخت.در جبهه نيز به عنوان فرمانده گروهان در عمليات ها شركت مي كرد شهيد قناعتي در تاريخ 18/ 12/ 1364 در عمليات والفجر8 در منطقه فاو به شهادت رسيد.

1392/10/28 11:34
(0) نظر


نام  :محمد

نام خانوادگى  :قنادى
نام پدر :على
تاريخ‌تولد  :25/12/1329
ش.ش   :
محل‌صدورشناسنامه   :شيراز
 تاريخ شهادت  :18/12/64
نوع حادثه  :حوادث‌مربوطبه‌جنگ‌تحميلى
شرح حادثه  :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمن‌درجبهه
ادامه مطلب....
1392/10/28 11:33
(0) نظر


بسمه تعالي

خلاصه اي از زندگي نامه شهيد محمد قنادي فرزند علي
شهيد محمد در سال 1329 در شهر شيراز ديده به جهان گشود . ايشان تحصيلات خود را تا مقطع سوم متوسطه در رشته تجربي ادامه داده و بعد با پيروزي انقلاب كه ايشان در انقلاب نيز فردي انقلابي بودند.  با شروع جنگ تحميلي به عضويت سپاه در آمدند كه در سال 1364 به عنوان فرمانده گردان 19 فجر در منطقه عملياتي اروند رود در عمليات والفجر 8 بر اثر اصابت تركشي به وي به درجه رفيع شهادت نائل آمدند. روحش شاد و يادش گرامي

1392/10/28 11:32
(0) نظر


نام  :غلام‌حسين

نام خانوادگى  :قرمز
نام پدر :على‌جان
تاريخ‌تولد  :02/02/1336
ش.ش   :191
محل‌صدورشناسنامه   :بروجرد
 تاريخ شهادت  :29/12/60
نوع حادثه  :حوادث‌مربوطبه‌جنگ‌تحميلى
شرح حادثه  :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمن‌درجبهه
ادامه مطلب....
1392/10/28 11:30
(0) نظر



نام  :على‌رضا

نام خانوادگى  :قربانى
نام پدر :غلام‌حسين
تاريخ‌تولد  :21/09/1334
ش.ش   :78
محل‌صدورشناسنامه   :شيراز
 تاريخ شهادت  :02/03/61
نوع حادثه  :حوادث‌مربوطبه‌جنگ‌تحميلى
شرح حادثه  :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمن‌درجبهه
ادامه مطلب....
1392/10/28 11:29
(0) نظر
X