سردار شهيد سيّد عبدالحسين ولي پور

در يكي از روزهاي خزانزده سال 1342 ، چادر سياهي محقر ، در منطقة قشلاقي "بيلو "ميلاد كودكي را در هلهلة گُمپل و اسپند جشتن گرفت . فرداي آن روزسادات  ده «بر آفتاب» در محفل ساده اي كه سيد خليفه به شوق تولد كودك خود ترتيب داده بود شركت كرده و در عطر نجيب صلوات ، مقدم اين ايلاتي كوچك را گرامي داشته اند . پدر بزرگ بنا به رسم معهود ايل و به يمن نام مقدس سالار شهيدان نام «سيد عبدالحسين » را براي اين غرية كوچك برگزيد و بدينسان مردي از تبار گل و گلوله و لبخند ، دردامان هميشه مهربان صحرا ، اولين روزهاي زندگي خود را آغاز كرد .

سيد عبدالحسين دوران كودكي را در صميميت ايل سر كرده و به علت نبود امكانات تا سن يازده سالگي موفق به شروع تحصيلات مدرسه نگرديد.


در یکی از روزهای خزانزده سال 1342 ، چادر سیاهی محقر ، در منطقة قشلاقی "بیلو "میلاد کودکی را در هلهلة گُمپل و اسپند جشتن گرفت . فردای آن روزسادات  ده «بر آفتاب» در محفل ساده ای که سید خلیفه به شوق تولد کودک خود ترتیب داده بود شرکت کرده و در عطر نجیب صلوات ، مقدم این ایلاتی کوچک را گرامی داشته اند . پدر بزرگ بنا به رسم معهود ایل و به یمن نام مقدس سالار شهیدان نام «سید عبدالحسین » را برای این غریة کوچک برگزید و بدینسان مردی از تبار گل و گلوله و لبخند ، دردامان همیشه مهربان صحرا ، اولین روزهای زندگی خود را آغاز کرد .

سید عبدالحسین دوران کودکی را در صمیمیت ایل سر کرده و به علت نبود امکانات تا سن یازده سالگی موفق به شروع تحصیلات مدرسه نگردید.

وی در سال 1357 هیجان و شور انقلابی خودرا در فریادهای آتشین و مشتهای گره کرده ، به تصویر کشید و با شرکت در فعالیتهای انقلابی نقش چشمگیری را در پیروزی انقلاب به عهده گرفت . سردار شهید ولی پور پس از پیروزی انقلاب به جمع عاشقان ابا عبدالله (ع)در سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی پیوست و با گذراندن دوران مختلف آموزش ، خود را برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی آماده نمود . وی همزمان با آتش افروزیهای دشمن بعثی در جنوب ، در قالب هیأتی متشکل از نیروهای همیشه پیروز فتح ، راهی مناطق غرب گردید و چندین ماه در سنندج به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت .

شهید ولی پور در ادامه ، جبهةجنوب را جهت مبارزه با دشمنان همیشة اسلام برگزید و رد مدت زمان حضور در جبهه بعضاً به عنوان فرماندة گردان و در عملیاتهای متعددی از جمله شکست حصر آبادان ، بیت المقدس ، رمضان ، مسلم بن عقیل ، محرم ، خیبر ، قدس 3 ، طریق القدس و والفجر8 شرکت کرد .

سردار شهید در آخرین روزهای زندگی ، تابلویی زیبا از عشق و حماسه را به تصویر کشید و با تقدیم جان عزیز خویش ، به اصالت انسان و انسان دوستی در مکتب اسلام تأکید ورزید . وی در عملیات والفجر 8 در ازدحام آشت و دود و در خفقان بمباران شیمیایی دشمن ، در حالی که فرماندهی گردان امام علی (ع) را به عهده داشت ، ماسک ضد گاز خود را به یکی از نیروهای بسیجی بخشیده و خود در ناگزیر مرگ وزندگی  ، با استنشاق گازهای سمی دشمن ، به شدت شیمیایی و راهی بیمارستان گردید. وی پس از نه روز تحمل درد و زخم سرانجام در دوم اسفند ماه 1364  در بیمارستان امام خمینی تهران ، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در بیکران آسمان ، پروازی سرخ را آغاز کرد

..... امروز اگر چه ایلاتی غیوری چون او در سینة خاک آرمیده است اما سلاح فرو افتادة او را فرزندان این آب وخاک در کف دارند و«یحیی»تنها یادگار وی می تواند به افتخار داشتن پدر چون او بر خویش ببالد که امروز اگر به سایة راحت نشسته ایم مرهون استقامت هزاران سرو قامت چون اوییم .

فرازی از وصیتنامة شهید :

« ما با افتخار برای باروری درخت پربار اسلام جان خود را تقدیم ایزد منان می کنیم . بارالها!پذیرا باش ، درگاه تو سعادت می خواهد ... دنیا محل عبور است و همه باید بروند ، خوشا مرگی که در راه اعتلای اسلام باشد و خوشا بنده ای که بدون دلهره به جهاد فی سبیل الله برود .»