سردار شهيد محمد رضا نامدار بيلوئي

روستاي بيلوي مرودشت در پاييزان سال 1361 بر دستهاي عزادار خود ، پيكر خونين سردار رشيدي را تشييع كرد كه از سمت علمهاي فرو افتاده و كتلهاي آتش سوخته به ميهماني مردم صميمي روستا آمده بود. همه خوب مي شناختندش


سردار شهید محمد رضا نامدار بیلوئی

روستای بیلوی مرودشت در پاییزان سال 1361 بر دستهای عزادار خود ، پیکر خونین سردار رشیدی را تشییع کرد که از سمت علمهای فرو افتاده و کتلهای آتش سوخته به میهمانی مردم صمیمی روستا آمده بود. همه خوب می شناختندش که از اهالی آسمان بودو لحظه های سرشاری را با چشمهای آفتابی او زیسته بودند امّاهمانهایی که برایش خون می گریستند او را آ گونه که باید ،نمی شناختند که او مثل خودش گمنانم انگار همین دیروز بود که از خانة مشهدی صفر بوی عود و اسپند فضای روستا را پر کرد و همه با لبخندهای مهربانش خبر میلاداو را زبان به زبان به گوش آسمان رساندن و آن روز که او را بر محمل نسیم به میعاد نور و ستاره می بردند از آن اتفاق سبز سالها گذشته بود .

آری سردار شهید محمد رضا نامدار در سال 1335آسمان فارس را با قدوم خویش معطر ساخت و با کوله باری از عشق و شور و ایمان پا به عرصة خاک گذاشت . در خانواده ای مذهبی رشد و پرورش یافت و از همان کودکی ، اولین سجده شکر را در ابرگاه نیاز و در آغوش مهربان مساجد به جا آورد . وی تحصیلات خود را تا پایان دورة متوسطه ادامه دادو بعد از دریافت مدرک دیپلم تجربی به خدمت سربازی رفت ، اما با شنیدن فرمان حضرت امام مبنی بر ترک پادگانها به امواج خروشان قیام پیوست و همدوش با امت انقلابی ، استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی را از گلوی آتشین خود فریاد کرد. مسجد آتشیهای شیراز در سالهای خون و فریاد ، محل تجمع یاران انقلاب بود و شهید نامدار فعالیتهای خود را از همان مکان مقدس آغاز کرد .

سردار شهید محمد رضا نامدار پس از پیروزی انقلاب به عضویت کمیتة انقلاب اسلامی در آمد و در ادامه ، تنپوش سبز سپاه را به شوق حراست از اسلام و ایران اسلامی بر تن کرده و خود را آمادة  دفاع از دستاوردها و ارزشهای انقلاب نمود . وی همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به سوی جبهه های نور شتافت و با پذیرفتن فرماندهی گردان در عملیات شکست حصر آبادان و محرم شرکت کرد . محور شرهانی در 17 آبان ماه 1361در حالی با این سردار رشید بدرود گفت که عاشوراییان حماسة (محرم) ، فرسنگها آن سوی  جبهة عین خوش پرچم سه رنگ افتخار را بر قلة پیروزی به اهتزاز در آوردند.

آری سردرا شهید محمد رضا نامدار بیلوئی پس از عمری تلاش و مبارزه سرانجلم در عملیات محرم بر اثر اصابت ترکش خمپاره جان به جان آفرین تسلیم کرد و به خیل پر سوختگان مکتب شهادت پیوست و اینک از او خاطراتی زخمی به جای مانده است و گلواژه هایی خونین که روح متعالی و سراسر اشتیاق او را اینگونه به تفسیر نشسته است :

«از شما برادران و خواهران مسلمان می خواهم که مسجدها – که سنگر کوبیدن دشمن است- را خالی نکنید و در نمازهای جمعه و جماعت شرکت کنید . شما ملت غیور ایران هشیار باشید و همانند ریسمان توحید مستحکم شوید . این ریسمان است که شما را از سقوط و شکست نگه می دارد لذا نعمت خدا را شکر کنید .»